فقر و غنا


أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّه وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ.
(فاطر،۱۵)
برخلافِ آنچه ذهن القا می کند آدمی چیزی از خود ندارد. هرآنچه می پنداریم بر اثر سعی و تلاش و شایستگی مان بدست آورده ایم و داریم (نظیر زیبایی و سلامت و توانایی جسمی و قوای ذهنی و اعتباریات و ...) بدون آن که استحقاقی داشته باشیم عنایت و موهبت خدا/زندگی است. میلیاردها عامل مولکول به مولکول بر هم انباشته شده اند تا آنچه هستیم شده ایم. به هر علتی اگر یکی از این عوامل از میان حذف شده بود دیگر مایی در کار نبود. اکنون نیز هر لحظه در معرض از دست دادن آنچه می پنداریم از آنِ ماست هستیم. این معنیِ باطنیِ فقرِ وجودی است. غنای زندگی در گرو درک همین نکته است. زندگی - از اَسفل به اَعلی- اطوار و مراتبِ گوناگون دارد. بنابراین، زندگی غنا نمی یابد مگر خودت را برای از دست دادن آماده و فقر و نیستیِ روانی و تسلیم را تجربه کنی. ‌
هر کجا دردی، دوا آنجا رود
هر کجا فقری، نوا آنجا رود
"مثنوی معنوی"
این آماده سازی و تسلیم، تمرین روزانه و جدیت دائمی و صداقتِ با خود را  می طلبد.
گرچه درکِ این آموزه برای ذهن سنگین است اما تنها راهِ زندگیِ غنی و سبکبار، تفطن به این نکته است.
برهمین اساس، عمده ترین موانع برای زندگیِ غنی و معنوی که غالبِ ترسهای ذهنی را در بر دارد ریشه در یکی از این دو مسأله دارد. یکی حرص برای حصول و بدست آوردن و دیگری ترسِ از دست دادن و محرومیت و عقب افتادن. ‌

رضا.ع

درون و بیرون

به درونِ توست مصری، که تویی شکرستانش
چه غم است اگر ز بیرون، مددِ شکر نداری؟

شده‌ای غلامِ صورت، به مثالِ بت‌پرستان
تو چو یوسفی! ولیکن به درون نظر نداری

"دیوان شمس - غزلیات"


۱. آدمی فطرتا" بدنبال تحقق حقیقت خیر و زیبایی در زندگی است. بنابراین تمام رفتارهایی که می کند برای دستیابی به اینهاست(در این ابیات سمبل مصر و یوسف متخذ از ادبیات و اسطوره های دینی برای بیان این ویژگی انسان آمده است).
۲. آدمی در فرایند اجتماعی شدن - بر اثر القائات - اینها(حقیقت، خیر، زیبایی) را در مقام‌، شهرت، ثروت، شغل، تحصیلات عالی، قدرت مادی و معنوی و بطور کلی اعتباریات اجتماعی می جوید. در واقع جامعه به او آدرس عوضی می دهد.‌ جامعه او را تجلیل مند و تصویرپرست بار می آورد.

مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش
می‌دَوَد بر خاک پَرّان مرغ‌وَش

اَبلهی صیادِ آن سایه شَوَد
می‌دَوَد چندانکِ بی‌مایه شود

بی‌خبر، کآن عکسِ آن مرغِ هواست
بی‌خبر که، اصلِ آن سایه کجاست

" مثنوی معنوی"


یک مثال: ما جاهای زیبایی را که سفر می کنیم تجارب لذت بخش مان را عکس و فیلم میگیریم و بعد خودمان به‌تنهایی یا با دیگران آنها را به تماشا می نشینیم و از آنها لذت می بریم. در حالیکه آن تصاویر از منظر حقیقت  لحظاتی بوده که ما زندگی کردیم. درست است که در آن لحظات در اوج لذت بوده ایم ولی تصاویر گذشته اند و تمام شده اند. در واقع در ذهن ما تمام نشده اند. در حالیکه اصل، آن لحظات بوده، به نظر می رسد ما با تصویر آن لحظات خوشحالتریم تا اصل لحظات‌. همینطور در مورد درآمدمان، شغل و خانه و مدل ماشین مان برای ما، اصل تصویر آنها برای خودمان و دیگران ست تا کارکردشان. این مساله همان تجلیل مندی و تصویرپرستی مذکور است. این مساله در عمق خود رنج را در پی دارد به این دلیل ساده که مانند دویدن در پی سایه هاست.

۳. اندکی از انسانها پس از (یا در حین) کسب اعتباریات و موفقیتهای بیرونی پی به نابسندگی و پوچی تصاویر و سایه ها و رنج ناشی از آن می برند و دست از دویدن می کشند و به اصل(درون) می پردازند. خیلیها هم  دویدن در پیِ بیرونی ها را همچنان ادامه می دهند و تصویرپرستی را  تا لب گور پی می گیرند.

تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکشِ عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت!

" مثنوی معنوی"


۴. حال، اگر این فرض درست باشد که انسان در سراسر عمر با رفتارهای گوناگون بدنبال حقیقت، زیبایی و خیراست  و جستجو در بیرون هم به رضایت باطنی او منجر نمی شود. فقط در یک صورت به احساس آرامش و رضایت می رسد. آن اینست که در درون به یک نگاه برسد. آن نگاه را در عرفان می گویند: نگاه وحدت بین.
نگاه وحدت بین به او می گوید: تو هیچی در این عالم و این تصاویر در امنیت بخشی به تو بی اثرند. تعبیر دینی اش میشود: لااله الاالله.
تا او متوجه نشود که این ظواهر و اعتباریات و تصاویر فرع قضیه هستند - و او باید به بی نهایت  به کُل بپیوندد - در بی قراری و اضطراب بسر می برد و مجبوراست تمام عمر این دَر و آن دَر بزند(بطرق مختلف: رفتن در رابطه های گوناگون، کسب اعتباریات بیشتر، عوض کردن ماشین، عوض کردن وسایل منزل، مهاجرت، مسافرت و...)

۵. به همین دلیل در عرفان عملی تمام لِم ها و تمرین ها برای آموختن و درک و مشاهده ی صحیح واقعیت  و پوچ بودن تصاویر و عدم دلبستگی و تعلق خاطر به بیرونی ها طراحی می شوند.