درد و رنج از منظر "عرفان"

بنا به برخی نظرات و آراء متفکران و فیلسوفان، ساختار کلی عالم بر رنج بنا شده است. اگر نخواهیم چنین موضع بدبینانه ای را اختیار کنیم. لااقل، می توان گفت: به نظر می رسد، رنج در ساختار طبیعت تعبیه شده است.

به جز رنج هایی که واقعی نیستند و از ناحیه ی "هویت" یا "هستی روانی" بر انسان تحمیل می شوند. مرگ، تنهایی، پیری و بیماری، رنجهایی اند که واقعی به نظر می رسند و در همه ی ابعاد، زندگی انسان را در طول حیات خود، تحت الشعاع قرار می دهند.

اما، از منظر خودشناسی عرفانی، حتا نحوه ی کنار آمدن باهمین گروه دوم از رنجها (که واقعی به نظر می رسند) به این بستگی دارد که ما آنها را از زاویه هویت(=هستی روانی) بنگریم یا با نگاهی فارغ از هویت[ یعنی نگاهی عاری از برچسب ها و فیلترگذاریها و خوب و بد و زشت و زیباکردنهای ذهنی].
 بطورکلی از منظر عرفان، اگر به "آنچه هست" یا "واقعیت" بدون فیلترهای ذهنی و فارغ از منفعت پرستیها و حسابگریهای عقل جزوی(=هویت) نگریسته شود، ذهن در کیفیت "سکوت" قرار می گیرد. و تنها در چنین کیفیتی، ممکن است ذهن به نظم پنهان موجود در میان پدیده ها و تجربه ی حقیقت پی ببرد. در این حالت جز زیبایی و خوبی چیزی به چشم نمی آید. و چون حافظ خواهد سرود:
 
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان، جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

از  این منظر ، چنانچه سالک در معرض رنج و ابتلائاتی قرار گیرد، بایسته است، بدون فرار کردن و پناه بردن به انواع وسایل تخدیر، موضع صبر و رضا اختیار کند و با آن بماند و بداند که این رنج و ابتلا در مجموع برای او و دیگران مفید است و  در مسیر آگاهی و زندگی معنوی به او و دیگران کمک می کند.

مبتلیٰ چون دید تأویلاتِ رنج
بُرد بیند کِی شود او ماتِ رنج؟
"مثنوی معنوی"


رضا.ع


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر