تن چو با برگ است روز و شب، از آن
شاخِ جان، در برگ ریزست و خزان
برگِ تن، بی برگیِ جان است زود
این بباید کاستن، آن را فزود
" مثنوی معنوی"
یکی از عواملِ استمرارِ خود، وابستگیِ روانی به امورِ سِنسِیشِنال(sensational) است. یکی از این امور سنسیشنال غذاست. وقتی شما آگاهانه[ به وسیله ی ابزارِ روزه گرفتن] مرگ اختیار می کنید بر لذتِ غذا خوردن و سیری و پُریِ معده، در واقع دارید با قطعِ وابستگی و تعلّق به یک لذتِ بیرونی «خود» را «قربانی» می کنید. این عمل، با بیانِ مولانا، از لذتِ «تن» کاستن و به «جان» افزودن است. بنابراین قربانی کردنِ خود، در جهتِ «جان پروری» اصلِ روزه است. این اصل، به تمامِ عبادات دینی قابلِ تعمیم است.
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
گوهرِ جان را نیابی فربهی
پنبه اندر گوشِ حسِّ دون کنید
بندِ حِس از چشمِ خود بیرون کنید
بی حس و بی گوش و بی فکرت شوید
تا خطابِ اِرجعی را بشنوید
"مثنوی معنوی"
سِنسِیشِنال(sensational): حسّی، احساسی
برگ: [مجازاً ] برخورداری
رضا.ع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر