سوال:
چطور باید از رنجها و ناراحتیهای ذهنی خلاص شد؟
جواب:
دیدن و درکِ عمیق این واقعیت که هر لحظه که رنج و ناراحتیِ ذهنی هست، پای "من" یا شخصیت در میان است. و مهمتر، درکِ عمیق اینکه من یا شخصیت یک توهم است. و نکتهٔ دیگر، ماندن با رنج یا اندوه یا هر فکر و احساس رنج زایی که بسراغمان می آید و یکی شدن با آن.
مثلا" اگر خشم آمد بر این آگاه باشیم که این فقط خشم هست، "من" بعنوانِ یک مرکز، وجودِ واقعی ندارد که این خشم متعلق به او باشد و بعنوانِ صفت و برچسبی به او بچسبد یا ضمیمهٔ آن شود.
بنابراین فقط خشم هست. در این کیفیت[نیستیِ من] تفسیر و تعبیر و صفت مندی در ذهن از میان بر می خیزد و این یعنی کیفیت وحدت یا یکی شدن با واقعیت[آنچه هست].
در کیفیت وحدت، رنج خود به خود محو می شود، چون پایگاه و مرکزی برای مقاومت و دفاع از هستی وجود ندارد. وجودِ "هستی" و شخصیت است که رنج زاست.
رضا.ع
چطور باید از رنجها و ناراحتیهای ذهنی خلاص شد؟
جواب:
دیدن و درکِ عمیق این واقعیت که هر لحظه که رنج و ناراحتیِ ذهنی هست، پای "من" یا شخصیت در میان است. و مهمتر، درکِ عمیق اینکه من یا شخصیت یک توهم است. و نکتهٔ دیگر، ماندن با رنج یا اندوه یا هر فکر و احساس رنج زایی که بسراغمان می آید و یکی شدن با آن.
مثلا" اگر خشم آمد بر این آگاه باشیم که این فقط خشم هست، "من" بعنوانِ یک مرکز، وجودِ واقعی ندارد که این خشم متعلق به او باشد و بعنوانِ صفت و برچسبی به او بچسبد یا ضمیمهٔ آن شود.
بنابراین فقط خشم هست. در این کیفیت[نیستیِ من] تفسیر و تعبیر و صفت مندی در ذهن از میان بر می خیزد و این یعنی کیفیت وحدت یا یکی شدن با واقعیت[آنچه هست].
در کیفیت وحدت، رنج خود به خود محو می شود، چون پایگاه و مرکزی برای مقاومت و دفاع از هستی وجود ندارد. وجودِ "هستی" و شخصیت است که رنج زاست.
رضا.ع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر