به این جمله توجه کنید:
من فرنی می خواهم.
جمله ی فوق سه فاکتور داره: من فاعله، فرنی مفعول و خواستن فعل.
در عالم بیرون این سه فاکتور وجود واقعی دارند که برای هر کدام از این سه فاکتور یک کلمه انتخاب کرده ایم.
"من" به این جسم و قوه ی چشایی اشاره داره، "فرنی" هم که در بیرون وجود دارد، "خواستن و میل" هم که در درون این جسم وجود دارد و یک حالت و میل واقعیه.
بنابراین از جمله ی فوق برای توصیف یک رابطه استفاده کرده ایم رابطه ای که مبتنی بر دوگانگی بود. دو پدیده وجود داشت که یکی بر روی دیگری فعلی رو انجام می داد.
حالا بیایم در عالم درون، یعنی ذهن.
در ذهن صدایی با این مضمون جریان داره که:
من خوشبختی را می خواهم.
فاعل بدبختیه، خوشبختی مفعوله و خواستن فعل.
کدامیک از این ها وجود دارد یا به عبارتی ما به ازای واقعی دارد؟
"منِ خوشبخت" و "منِ بدبخت" کجا هستن؟
آیا این فقط "خواستن" نیست که وجود داره؟ خواستن به عنوان یک نوعی از حرکت ذهن؟
آیا بدون فاعل و مفعول اصولا فعل استمرار پیدا می کنه یا در یک آن متوقف میشه؟
این سوالات رو در مورد سایر خصوصیات ذهن هم می تونیم مطرح کنیم از قبیل ملامت ، مقایسه و غیره...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر