نتیجه گرایی


با سلام و وقت بخیر.موضوع امروز درمود نتیجه گرایی هست.دوستان اگه نظر و تجربه ای دارید بفرمایید.

در ارتباط با نتیجه گرایی اگه بخوایم از دید روانشناسی بهش نگاه کنیم فرد نتیجه گرا خودمحور، رقابت جو و تحت فشار و استرس هست. و توو شروع هرکاری تمرکزش رو پایان کاره.

حالا اگه توو حیطه ی خودشناسی موضوع رو بازتر کنیم اول بهتره عوارض نتیجه گرایی رو فهرست وار بیان کنیم.

از عوارض نتیجه گرایی میشه گفت1مطلق نگری،2در اینده زندگی کردن.3توقع بیجا نسبت به خود.4ایده آل نگری

نتیجه گرایی رابطه ی مستقیم داره با مطلق نگری،ادم هویت فکری طبق قانون همه یا هیج عمل میکنه و اگه به اون چیزیکه توو تخیلاتش بهش نگاه میکنه نرسه بهم میریزه.

اینکه نتیجه گرایی اغلب توو کارهامون غالبه شاید یکی از دلایلش اینه که جامعه مارو نسبت بهش شرطی کرده وبه نوعی نسبت به نتیجه ی ایده ال و موفقیت شرطی شدیم.

وقتی کاری رو شروع میکنیم بجای اینکه توو کیفیت توجه باشیم اسیر ذهنیات میشیم.اسیر تخیل و هم هویت شدن با چیزیکه قراره بهش برسیم و این مقوله ی رسیدن همیشه ذهن رو مشغول نگه میداره.

وقتی این مقوله ی رسیدن اتفاق نمی افته دچار ملامت میشیم و اینطور میشه گفت که نتیجه گرایی پله ای میشه برای ملامت خود.

و دیگه اینکه نتیجه گرایی باعث میشه ما همش توو اینده زندگی کنیم و زندگی ایده ال رو توو اینده جست و جو کنیم.نتیجه گرایی خیلی از ابعاد زندگیمون رو تحت تاثیر منفی خودش قرار میده،توو رابطه هامون،مسولیتت هامون،ذهن نتیجه گرا نسبت به همه چی تک بعدی نگاه میکنه،نگاهی عاری از انعطاف.

و مارو از کیفت حضور در لحظه جدا میکنه.

اگه راهکاری برای عدم نتیجه گرایی پیشنهاد بدیم به نظرم اینه که کاری رو که میخوایم شروع کنیم از روی عشق و اگاهانه باشه چون در این شرایطه که ذهن دچار استرس و نشخوار نمیشه.

مطلبی هم که الان به نظرم رسید اینه که ما توقع بیجا نسبت به خودمون داریم و حتی این توقع رو نسبت به خودمون در دیگران هم بوجود میاریم.واین باعث میشه که عدم حصول نتیجه ی دلخواه در دیگران نوعی دید حاکی از بی عرضگی بوجود بیاره البته زمانیکه وابسته ی به قضاوت دیگرانیم

ای دل جهان به کام تو شد شد نشد نشد
دولت اگر غلام تو شد شد نشد نشد
این دختر زمانه که هر دم به دامنی ست
یکدم اگر به کام تو شد شد نشد نشد
این سکه ی بزرگی و اقبال و سروری
یک روزهم به نام تو شد شد نشد نشد
چون کار روزگار به تقدیر یا قضاست
تقدیر بر مرام تو شد شد نشد نشد
روز ازل چو قسمت هر چیز کرده اند
عیشی اگر سهام تو شد شد نشد نشد
چون باید عاقبت بنهی خانه را به غیر
آباده کاخ و بام تو شد شد نشد نشد
زان می که تر کنند دماغی به روز غم
یک قطره گر به جام تو شد شد نشد نشد
دامی به شاهراه مرادی بگستران
این صید اگر به دام تو شد شد نشد نشد
یک دم غنیمت است بنوشان و می بنوش
صبح امید شام تو شد شد نشد نشد
در درگه ملک چو غلامان بزی حکیم
بر حضرتش مقام تو شد شد نشد نشد.


باران.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر